نقد نظریه ریچارد داوکینز
ریچارد_ داوکینز:
دین برای سیستم آموزش و علم، خطرناک است
مغالطاتی که در سخن آقای #داوکینز وجود دارد از قرار زیر است:
1. تصور ایشان از دین و خدا یک تصور ساده انگارانه و سطحی است! کار دین هدایت انسان ها به سوی کمال (بخوانید: اخلاق متعالی و انسانیت) است نه پرده برداری از قوانین علمی موجود در عالم طبیعت! اگر هم یک جایی از قوانین حاکم بر طبیعت سخن به میان آمده است برای زمینه سازی در شناخت و معرفت هر چه بیشتر خدا و نقش او در آفرینش است. درواقع عالم طبیعت صفات کمالی مانند دانایی و توانایی آفریننده و سازنده را به رخ می کشد نه فراتر از آن را! (همان انتظاری که از برهان نظم وجود دارد و در الهیات طبیعی بر آن تاکید می شود)
2. روش دین با روش علم یکسان نیست! علم از راه حس و تجربه و آزمایش به بررسی و مطالعه در واقعیات عالم طبیعت می پردازد ولی دین از همه ابزارها و منابع معرفتی بهره می برد؛ از همین رو اگر حقایق ماورائی اثبات شود (که از راه استدلال عقلی به آسانی قابل اثبات است) دانشمند تجربی نفیا و اثباتا نمیتواند در باره آن نظر دهد زیرا به دلیل ماورائی بودن، جزو مسائل علم تجربی قرار نمی گیرد بلکه باید به شیوه عقلی و با ابزار عقل تجریدی (بخوانید: عقل فلسفی/منطقی/ ریاضی) به بررسی و تحلیل آن پرداخت نه با ابزار عقل تجربی! از سوی دیگر، گزاره های دینی یا سخن خداست یا سخن ولی خدا. اگر سخن خدا باشد، به حکم علم مطلق و حکمت بالغه و اگر سخن ولی خدا باشد به حکم عصمت، سخن ناسازگاز با عقل تجریدی و عقل تجربی صادر نمی شود! (پس این ادعای ایشانکه گفتهاند: «ایده ایمان، ایده باورداشتن به چیزی بدون مدرک و سند است» ادعایی است که نه تنها دلیلی بر اثبات آن نیست بلکه دلایل بسیار از متون دینی برخلاف آن آمده است (برای نمونه نگاه کنید به آیات: «فَبَشِّرْ عِبَادِ، الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» + «اُدْعُ إلی سَبیلِ ربِّک بِالْحِکمَةِ و الْمَوعِظّةِ الْحَسَنَةِ و جَادِلْهم بالّتی هیَ أحْسَنُ» + «قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ» و ...)
3. ایشان همه شریعت ها را در یک ترازو قرار داده اند و تفاوتی میان مسیحیت و یهود با اسلام نگذاشته اند! در حالی که کتاب آسمانی در دو مورد نخست در معرض تحریف قرار گرفته ولی کتاب مقدس مسلمانان، مصون از تحریف بوده است! (دلایل عقلی و نقلی مصونیت قرآن از تحریف در جای خود بیان شده است)
4. نگاه ایشان به دین همان نگاه آگوست کنت است که باور به دین را برخاسته از نادانی علمیِ خداباوران به علل و عوامل طبیعیِ پیشآمدهای جهان می داند! روشن است که:
اولا چنین نگاهی نادرست بوده و با روح آموزه های موجود در دین اسلام سازگار نیست!
ثانیا میان علل ماوراء طبیعی و علل طبیعی رابطه طولی (بخوانید: رابطه علی و معلولی) برقرار است و در رابطه طولی، اثبات تاثیر برای یک مرتبه، برابر با نفی تاثیر از مرتبه دیگر نیست! از همین رو میان خدا که علت العلل است و دیگر علل، اعم از طبیعی و فراطبیعی، رابطه طولی برقرار است و می توان اثر را به هر دو نسبت داد. به دیگر سخن، ظهور اراده خدا در مرتبه عالم طبیعت از رهگذر علل و عوامل طبیعی روی می دهد که علم تجربی، وظیفه پرده برداری از آن را برعهده دارد.
5. اینکه گفته اند «برخی از خداباوران آماده انجام کارهای خطرناک می شوند» و آن را به شهادت مثال زده اند ادعای گزاف و بدون دلیل است! روشن است که اگر دینی بودن و وحیانی بودن یک گزاره اثبات شود لازمه اش آن است که این گزاره سخن خدای عالم و حکیم است و خدای عالم و حکیم که آفریننده خردِ خردمندان است و آنان را به پیروی از عقل دستور داده است هیچگاه کار نابخرادنه انجام نخواهد داد! دستور به تفکر، تعقل و تدبر در قرآن موید این مطلب است (قُلْ هَلْ یسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ أَ فَلا تَتَفَکرُونَ + وَ یجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذِینَ لا یعْقِلُونَ + أَ فَلَمْ یدَّبَّرُوا الْقَوْلَ أَمْ جاءَهُمْ ما لَمْ یأْتِ آباءَهُمُ الْأَوَّلِینَ).
✅نتیجه آنکه افراط و تفریط (بخوانید: کار نابخردانه و جاهلانه) نتیجه اعمال خداباوران افراطی و تفریطی در مقام عمل است و نباید به دین مستند شود! به دیگر سخن، در این مغالطه میان دین و متدین یا خدا و خداباور خلط شده است!
و موارد بسیار دیگر که به دلیل اختصار از ذکر آن خودداری می شود ... .
و من الله التوفیق و علیه التکلان